دو روز پیش گل پسرم رو با خودم آوردم اداره خیلی وقت بود که از من می خواست ببرمش ادارم .صبح چون خواب بود بردمش تو نمازخونه بخوابه تا بد خواب نشه حدودای ساعت 10 بود که دیدم یکی از همکارام گل پسرم و بغل کرده و آورد به اتاق (چون کفشهای محمد امین رو با خودم آورده بودم توی اتاق، برای اینکه اگر بیدار میشد و کفشهاش رو میدید می پوشید و برو که برو!!... تو این مورد سابقه دار هست.). محمد امین گفت مامان وقتی بیدار شدم فکر کردم رفتیم یه خونه دیگه ..... تا ظهر حسابی بازی کرد نقاشی کشید و با آسانسور بالا و پایین رفت من هم که خودتون میدونید دیگه محدودیت های محیط کار ...